متن كامل سخنان آيت الله مصباح در ديدار اول با اعضاي شواري مركزي جبهه پايداري:
خاطرات خواندني از تواضع امام/بايد در پيشگاه خدا اثبات كنيم اصلح را انتخاب كرديم/ برخي اصولگراي تقلبي هستند

رييس موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) ظرف كمتر از يك ماه، دوبار درخواست ديدار شواري مركزي جبهه پايداري انقلاب اسلامي كه تحت نظارت و هدايت خود فعاليت مي‌كنند را پذيرفت.
 
به گزارش رجانيوز، آيت الله مصباح در دومين ديدار با اعضاي شوراي مركزي جبهه پايداري كه در ششم بهمن ماه برگزار شد، طي سخناني اخلاقي بار ديگر خلوص و جهت الهي در كارها را مورد تأكيد قرار داد.
 
اين فقيه و فيلسوف نام آشنا در اين سخنان همچنين ضمن تقسيم جريان‌هاي سياسي فعال در انقلاب اسلامي به سه دسته و تبيين نگرش آنها، وظيفه‌ي سربازان جبهه‌ي حق را در برهه فعلي يادآور شد.
 
رجانيوز متن كامل سخنان آيت الله مصباح يزدي در ديدار دوم را در اينجا منتشر كرد.
 
رييس موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني در ديدار اول خود با اعضاي شوراي مركزي جبهه پايداري كه در چهارم دي‌ماه برگزار شد طي سخناني با يادآوري استقامت و پايداري رسول خدا و مؤمنان در صدر اسلام و عالم‌گير شدن دين مبين اسلام در عصر كنوني، تأكيد كرد: "چنانچه هر كاري در مسير الهي و توأم با استقامت باشد، آثار آن محدود به همان زمان نخواهد ماند و در آينده نيز اثراتي خواهد داشت كه شايد حتي بانيان آن حركت نيز نتوانند تصور آن را بكنند."
 
آيت الله مصباح با بيان خاطراتي شنيدني از روش و منش اخلاقي حضرت امام تصريح كرد: امام اهل مريد بازي به هيچ معنا نبود، وقتي شاگردانش از او سؤال درسي مي‌پرسيدند، مي‌ايستاد، جوابشان را مي‌داد و بعد مي‌گفت بفرماييد، حاضر نبود وقتي در خيابان راه مي‌رود کسي همراهش راه برود، شائبه اين‌که فکر رياستي باشد، کسي را دور خودش جمع کند و قدرتي به هم بزند، در وجود اين مرد نبود.
 
عضو مجلس خبرگان رهبري يكي از نشانه‌هاي تواضع امام را برگزار نكردن مجلس فاتحه براي آيت الله بروجردي عنوان كرد و افزود: امام حاضر نشد رساله بنويسد، چند نفر از شاگردانش رساله توضيح‌المسائل را با فتاواي ايشان در حاشيه عروه تطبيق دادند، مرحوم آقاي پسنديده هم پول چاپش را داد؛ بالاخره خود امام پول براي اين كار نداد و بعد هم حاضر نمي‌شد که رساله‌اش را مجاني به کسي بدهد، مي‌گفت هر كس مي‌خواهد به رساله عمل کند، برود از بازار بخرد.
 
وي با بيان اينكه شيوه زندگي امام يادآور زندگاني پيامبر اكرم و اميرالمومنين عليهم السلام در صدر اسلام است، گفت: روز دوازدهم محرم وقتي ايشان در مدرسه فيضيه صحبت کرد آدم به ياد روزي مي‌افتاد که اميرالمؤمنين ‌سلام الله عليه با پارچه پشمينه‌اي روي دوش و کفشي از ليف خرما بر پا و شمشيري در دستش ايستاده بود روي سنگي و سخنراني مي‌کرد؛ يعني امام از آن مکتب درس گرفته بود.
 
آيت الله مصباح در ادامه با اشاره به فضاي سياسي كشور تصريح كرد: ما چند نفر طلبه و غير طلبه براي مسأله‌اي نگران بعضي مسائل سياسي کشورمان هستيم. تا همين حد هم کار مقدسي است؛ شايد اگر کمي عينک آدم ريزبين باشد، بتواند بگويد اين نگراني واجب شرعي و واجب متعين است.
 
عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم اظهار داشت: آدم بايد خيلي پست باشد که شرف انساني، روح شکرگزاري از نعمت‌هاي خدا، آبروي اهل‌‌بيت عليهم السلام، قدرداني از خون‌هاي شهدا که در طول تاريخ از صحراي کربلا تا کربلاهاي ايران ريخته شده، همه اين‌ها را بدهد در مقابل اين‌که چهار روز روي صندلي رياست بنشيند، يا چند تا صفر جلوي حساب بانكي‌اش اضافه بشود.
 
اين استاد برجسته حوزه در ادامه به موضوع وحدت و استدلال‌هايي كه براي آن مي‌شود اشاره كرد و گفت: آيا اين احتمال وجود ندارد که دشمنان نظام براي اين‌که افراد خودشان را به مجلس بفرستند كساني را در لباس اصولگرايي مطرح کنند؟ ما که همه را نمي‌شناسيم، کساني هستند که ممكن است با قيافه‌اي حق به‌جانب تظاهر به اصول‌گرايي کنند، از مقام معظم رهبري هم تعريف کنند و احيانا هم از حاميان واقعي خود بد بگويند، آيا درست است كه ما به‌عنوان حفظ وحدت و براي اين‌که ليست ما رأي بيش‌تري بياورد يا تعداد رأي دهندگان بيش‌تر شود، چنين كساني را بپذيريم؟ اگر چنين شد ما برنده‌ايم يا آن‌ها؟
 
آيت الله مصباح ادامه داد: نبايد بگذاريم كساني که احتمال مي‌دهيم نفوذي دشمنان هستند رأي بياورند، والا اگر به اسم حفظ وحدت انعطاف داشته باشيم و اجازه دهيم چند نفر هم از آن‌ها بيايند، عملا بخشي از قدرت مجلس را در دست مي‌گيرند؛ بالاخره يك دشمن هم زياد است.
 
وي با بيان اينكه در اين شرايط بايد بفهميم خدا چه كاري را دوست دارد و آن را عمل کنيم، نه آن‌چه دلمان مي‌خواهد و منافع‌مان اقتضا مي‌کند، يا بخواهيم روي حرفي که زده‌ايم پافشاري كنيم؛ اين‌ها همه حرف‌هاي شيطاني است، گفت: بايد واقعا به دنبال اين باشيم كه کسي که اصلح است به مجلس برود، يعني كسي كه بهتر براي اسلام و نظام خدمت مي‌کند از هر طايفه و تحت هر عنواني كه مي‌خواهد باشد.
  
متن كامل سخنان آيت الله مصباح يزدي در ادامه آمده است:
 
استادي كه با ديگران هم فرق داشت
 
يادم هست که در همين شهر قم بنده درس منظومه مرحوم آقاي فکور مي‌رفتم. مسجد کوچکي بود رو به روي مسجد فاطميه که امکانات چنداني نداشت. زيلوي پاره‌اي هم بود که فقط يک تکه از مسجد را مي‌پوشاند و بايد روي زمين مي‌نشستيم. از شدت سرما مي‌لرزيديم. وضع حوزه اين طور بود. هفته‌اي يک مرتبه غذاي پختني مي‌خورديم. غذاي پختني هم يک كاسه آبگوشت بود که چند دانه نخود و يک سيب زميني و شايد گاهي تکه دنبه‌اي هم در آن پيدا مي‌شد. با چنين شرايطي طلبه‌اي پيشرفت کرد و کم‌کم استاد شد، استادي كه با ديگران هم فرق داشت. به تدريج، طلبه‌هاي جوان به او علاقه‌مند شدند. در مسجد محمديه درس مي‌خواند، آن جايي که از سر و صداي ماشين نمي‌شد صدا را درست شنيد، ميکروفون هم نبود. اين آدم، با اين وضع، در چنين شرايطي، موقعيتش در جامعه به جايي رسيد که وقتي اسمش برده مي‌شد، رئيس‌جمهور آمريکا مي‌لرزيد. اين موقعيت نه از راه پول پيدا شد، نه به وسيله زور و نه از راه قدرت‌هاي ديگري که کمابيش با آن آشنا هستيم و نمونه‌هاي آن را در دنيا شاهد هستيم. حتي به‌عنوان يک گروه مذهبي يا عرفاني که گروهي مريد داشته باشد، هم نبود.
 
حاضر نبود در خيابان کسي همراهش راه برود/رساله‌اش را مجاني به کسي نمي‌داد
 
امام اصلا اهل مريد بازي به هيچ معنا نبود. وقتي شاگردانش از او سؤال درسي مي‌پرسيدند، مي‌ايستاد، جوابشان را مي‌داد و بعد مي‌گفت بفرماييد. حاضر نبود وقتي در خيابان راه مي‌رود کسي همراهش راه برود. شائبه اين‌که فکر رياستي باشد، کسي را دور خودش جمع کند و قدرتي به هم بزند، در وجود اين مرد نبود. ساده‌ترين کاري که يک استاد حوزه مي‌تواند بکند و همه از او توقع دارند، اين است که اگر مرجعي از دنيا رفت، به‌عنوان اين‌که استادش بوده مجلس فاتحه‌اي براي او بگيرد. مرحوم آيت‌الله بروجردي كه از دنيا رفتند، چهل روز همه حوزه‌ها تعطيل مطلق بود، شبانه روز، صبح و ظهر و عصر و شب مجلس فاتحه بود، هر چه به حضرت امام اصرار کردند كه آقا شما هم يک مجلس ختم بگير؛ حاضر نشد! تا اين‌که بعد از چهل روز شاگردانش گفتند آقا ما فردا به نام شما مجلس فاتحه مي‌گيريم، چه بخواهيد چه نخواهيد! بعد از همه اين‌ها، از او رساله عمليه خواستند، گفت حاشيه‌اي بر عروه دارم به آن مراجعه كنيد؛ حاضر نشد رساله بنويسد و بدهد چاپ کنند. چند نفر از شاگردانش رساله توضيح‌المسائل را با فتاواي ايشان در حاشيه عروه تطبيق دادند، مرحوم آقاي پسنديده هم پول چاپش را داد؛ بالاخره خود امام پول براي اين كار نداد و بعد هم حاضر نمي‌شد که رساله‌اش را مجاني به کسي بدهد. مي‌گفت هر كس مي‌خواهد به رساله عمل کند، برود از بازار بخرد.
 
اين شيوه زندگي ما را به ياد زندگي پيغمبر اکرم صلي الله و عليه و اله و اميرالمؤمنين عليه‌السلام در صدر اسلام مي‌انداخت. روز دوازدهم محرم وقتي ايشان در مدرسه فيضيه صحبت کرد آدم به ياد روزي مي‌افتاد که اميرالمؤمنين ‌سلام الله عليه با پارچه پشمينه‌اي روي دوش و کفشي از ليف خرما بر پا و شمشيري در دستش ايستاده بود روي سنگي و سخنراني مي‌کرد؛ يعني امام از آن مکتب درس گرفته بود؛ الگوي زندگي‌اش زندگي علي عليه‌السلام بود؛ قدم به قدم زندگي امام الگو گرفته از اميرالمؤمنين(ع) است؛ حتي از مبارزه آن حضرت با خوارج و... امام آدم محافظه کاري که فقط به تسبيح و ذکر و ورد و اين حرف‌ها اکتفا بکند، نبود؛ عبادت‌هايش، گريه‌هاي نيمه شبش، پيشاني‌اش بر سجده‌ بود؛ با شمشير بيانش هم مي‌گفت آمريکا هيچ غلطي نمي‌تواند بکند، شاه بايد برود و... البته ما با امام خيلي تفاوت داريم؛ اما به هر حال بايد شباهتي با ايشان داشته باشيم... بايد سعي کنيم زندگي ما رنگي از زندگي امام داشته باشد. بنده که خيلي کوچک‌تر از اين حرف‌ها هستم، بزرگترهاي من هم اميد ندارند که بتوانند مثل زندگي امام را داشته باشند. كساني که خيال مي‌کنند مي‌توانند مثل امام زندگي کنند، براي اين است که امام را نمي‌شناختند. کسي که بهتر از همه امام را شناخت مقام معظم رهبري بود. بارها صريح مي‌گفت من مريد امام بودم.
 
نگراني براي  بعضي مسائل سياسي واجب متعين است
 
ما چند نفر طلبه و غير طلبه براي مسأله‌اي نگران بعضي مسائل سياسي کشورمان هستيم. تا همين حد هم کار مقدسي است؛ شايد اگر کمي عينک آدم ريزبين باشد، بتواند بگويد اين نگراني واجب شرعي و واجب متعين است. اگر شما تأثير بعضي كارها را در روند امور کشور و بعد هم در معادلات جهاني و هم‌چنين در آينده جهان حساب کنيد، کار خيلي عظيمي است. مثل همان چهار تا عربي که همراه پيامبر بودند، نمازي مي‌خواندند، روزه‌اي مي‌گرفتند و حداكثر در کنار پيامبر مي‌جنگيدند؛ اما همين کارهاي ساده آن‌ها نتيجه را به اين‌جا رساند که سه ميليارد جمعيت عالم تحت تأثير همان حرکت‌ها، همان حرف‌ها و همان صحبت‌هاي ساده و همان لباس‌هاي پشمينه قرار گرفتند؛ همان اعراب ساده اسلام را به اين‌جا رساندند، انسان‌ها را هدايت کردند. جلوي فسادها را گرفتند، تا مي‌رسد به زمان سيدالشهدا عليه السلام و ساير ائمه اطهار صلوات‌الله عليهم‌اجمعين.
 
ما افتخار اين را داريم که خداي متعال نعمت تشيع، نعمت معرفت اهل‌بيت، نعمت وجود امام و پيروي از امام را به ما داد؛ بايد قدر اين نعمت‌ها را بدانيم و اهميت وظيفه‌اي که بر دوش‌مان است را بشناسيم. در نتيجه همه تلاش‌هايي که صد و بيست و چهار هزار پيغمبر و ائمه طاهرين کردند، به دست مبارک حضرت امام و به برکت خون‌هاي شهدا کار به اين‌جا رسيد که پرچم اسلام به‌عنوان يک کشور اسلامي و شيعي در دنيا بلند است و عالم روي آن حساب مي‌کند. امروز وقتي اسم آمريکا برده مي‌شود در مقابلش ايران مطرح مي‌شود، ايراني که زماني رئيسش نوکر دست چندم وزير خارجه آمريکا بود. اما امروز اين عزت را خدا داده است. در مقابل اين نعمت ما چه وظيفه‌اي داريم؟ خيلي کوتاه نظري است که كسي در اين شرايط به فکر خودش يا فکر بستگانش باشد؛ آدم بايد خيلي پست باشد که شرف انساني، روح شکرگزاري از نعمت‌هاي خدا، آبروي اهل‌بيت، قدرداني از خون‌هاي شهدا که در طول تاريخ از صحراي کربلا تا کربلاهاي ايران ريخته شده، همه اين‌ها را بدهد در مقابل اين‌که چهار روز روي صندلي رياست بنشيند، يا چند تا صفر جلوي حساب بانكي‌اش اضافه بشود.
 
 آدمي‌زاد هميشه بر سر دو راهي‌ و لغزشگاه قرار دارد، هيچ کس هم مصون نيست هر چه اولياي خدا مقامشان بالاتر بود ترسشان از سقوط بيش‌تر از ديگران بوده است. اين طور نيست که آدم وقتي مقامات معنويش بالاتر رفت خيالش راحت شود و خيال کند كه ديگر مصونيت پبدا مي‌کند. در سيره پيغمبر اکرم و ائمه اطهار صلوات‌ الله ‌عليهم‌اجمعين‌ با مقام عصمتي که داشتند، وضعيت چگونه است؟ همسر پيغمبر مي‌گويد نيمه‌ي شب پيغمبر آرام از بستر برخاست و مشغول عبادت شد، سر بر سجده گذاشت و شروع به گريستن کرد؛ ديدم در سجده مي‌گويد "الهي لا تکلني الي نفسي"؛ خدايا من را به خودم وامگذار! مي‌ترسيد که خدا يک لحظه او را وابگذارد. جايي که پيغمبر صلي الله و عليه و آله  اين طور باشد تکليف من و شما چيست؟ فرد ساده‌اي که نمي‌تواند نقشي در زندگي اجتماعي داشته باشد نگراني از اين مسائل ندارد؛ اما ما نمي‌توانيم انکار کنيم که هر کدام از ما قادريم سهمي در فعاليت‌هاي اجتماعي داشته باشيم؛ توان ما در اين جريان صفر نيست؛ پس براي ما اين مسأله مطرح است که نيروي خود را چگونه صرف کنيم تا در مقابل اين همه نعمتي که خدا به ما داده به‌عنوان شکر جزئي از اين نعمت‌ها تلقي بشود و روز حساب اولا در پيشگاه اولياي دين، پيغمبر اکرم و ائمه اطهار صلوات الله ‌عليهم‌اجمعين‌ سرافکنده نباشيم، ثانيا در مقابل شهدايي که در طول تاريخ، به خصوص در دوران انقلاب و دفاع مقدس به شهادت رسيده‌اند شرمگين و خجالت‌زده نباشيم. چه کنيم؟
 
اگر اين کار را نکنند يعني به دست خودشان قبر خود را کنده‌اند
 
 من صحبت بعضي از سياست‌مداران را عرض مي‌کنم؛ حاصل صحبت‌هايي که من در اين زمينه‌ها شنيده‌ام در چند جمله خلاصه مي‌شود: نکته اول اين‌که آمريکا و کشورهاي غربي و همه دشمنان خارجي اسلام مارهاي زخم‌خورده‌اي هستند که براي جلوگيري از استقرار و ثبات نظام ما هر چه بتوانند تلاش مي‌كنند تا بين ما ايجاد اختلاف، شکاف و تشنج بکنند. نکته دوم اين است که گروهک‌هاي داخلي که دلبستگي به اين نظام، اسلاميت نظام و ارزش‌هاي اسلامي، به خصوص ولايت‌فقيه ندارند، تصميم دارند هر چه بتوانند نيروهايشان را متراکم کنند؛ زمان انتخابات هم فرصت خوبي است که جاي پايي باز کنند. دشمنان داخلي اگر اين کار را نکنند يعني به دست خودشان قبر خود را کنده‌اند؛ تنها كاري که مي‌تواند موجب ادامه حيات اين‌ها بشود، همين است که با هم ائتلاف کنند و پشت پرده کاري کنند که نامي از آن‌ها در صحنه سياسي کشور باقي بماند. از اين دو مقدمه نتيجه گرفته مي‌شود که ما، هم از جانب دشمنان خارجي در معرض تهديد هستيم و هم از طرف گروهک‌ها و دشمنان داخلي. در نتيجه بزرگ‌ترين وظيفه ما اين است که در مقابل همه اين‌ها به وحدتي برسيم كه بتوانيم برنده انتخابات بشويم. اگر بين خود ما اختلاف بيافتد حتما شکست مي‌خوريم. بنابراين واجب‌ترين کاري که بر عهده ماست، اين است که اختلافات را کنار بگذاريم. اين مقدمه و نتيجه آن خيلي منطقي به نظر مي‌رسد و گمان نمي‌کنم کسي در اين مقدمات ترديد کند؛ اما نتيجه عملي که از آن گرفته مي‌شود چيست؟ چه وحدتي، چگونه و با چه کساني اين مقصد را تأمين مي‌كند؟ يكي از آقايان که من با او صحبت مي‌کردم، مي‌گفت ما بايد کاري كنيم که اولا حضور مردم در انتخابات حداکثري باشد، کساني به بهانه‌هاي مختلف انتخابات را تحريم نکنند، کاري نکنيم که شرکت در انتخابات کم شود و درصد كمي از مردم شرکت کنند. بنابراين بايد در پذيرش افراد و کساني که نامزد انتخابات مي‌شوند کمي انعطاف وجود دااشته باشد و نهايتا هم سعي کرد که اصول‌گرايان ليست واحدي بدهند.
 
براي اصلاح طلبان فرقي نمي‌كند يک ليست يا دو ليست بدهيم/ آن‌ها کار خودشان را مي‌کنند
 
 من به‌عنوان طلبه‌اي كه درس و بحثي داريم و اگر مسأله‌اي با دين و اسلام ارتباط پيدا کند، مي‌گوييم اين مسأله با اسلام مي‌سازد يا نمي‌سازد، در جواب اين آقا گفتم شما تصور مي‌کنيد ما مي‌توانيم کاري کنيم که مخالفان اصول‌گرايي در انتخابات شرکت نکنند؟ مثلا اگر ما ليست واحدي بدهيم آن‌ها در انتخابات شرکت نمي‌کنند؟ بر فرض که اين تصور صحيح باشد و بتوانيم اين کار را بکنيم، اما آيا اين صحيح است که ما انتخابات را آن چنان يک جانبه برگزار کنيم که در مجلس هيچ کسي از مخالفين اصولگرايان حضور نداشته باشد و همه يک دست باشند؟ اصلا اين کار نه شدني است و نه صحيح است؛ اصلاح‌طلبان در هر حال در انتخابات شركت مي‌كنند و ليست خودشان را مي‌دهند، طرفدارانشان هم به آن‌ها رأي خواهند داد، چه ما يك ليست سي نفري يا دو ليست بدهيم، يا نه. رفتار ما تأثيري در رأي دادن آن‌ها نخواهد گذاشت. آن‌ها تصميم دارند در انتخابات شرکت کنند و چند نفري هم برنده خواهند داشت؛ اين واقعيتي است كه هنوز هم كساني طرفدار آن‌ها هستند؛ صريحا هم حمايت مي‌كنند. اشخاص نسبتا موجهي هم دارند که مردم از آن‌ها چندان بدي نديده‌اند و اگر اصلاح طلبان آن‌ها را معرفي کنند رأي مي‌آورند. پس ما يک ليست يا دو ليست بدهيم براي آن‌ها فرقي نمي‌کند؛ آن‌ها کار خودشان را مي‌کنند.
 
آيا احتمال اينكه دشمنان براي فرستادن افرادشان به مجلس كساني را در لباس اصولگرايي مطرح کنند، نيست؟
 
اما آيا اين احتمال وجود ندارد که دشمنان نظام براي اين‌که افراد خودشان را به مجلس بفرستند كساني را در لباس اصولگرايي مطرح کنند؟ ما که همه را نمي‌شناسيم، کساني هستند که ممكن است با قيافه‌اي حق به‌جانب تظاهر به اصول‌گرايي کنند، از مقام معظم رهبري هم تعريف کنند و احيانا هم از حاميان واقعي خود بد بگويند. آيا درست است كه ما به‌عنوان حفظ وحدت و براي اين‌که ليست ما رأي بيش‌تري بياورد يا تعداد رأي دهندگان بيش‌تر شود، چنين كساني را بپذيريم؟ اگر چنين شد ما برنده‌ايم يا آن‌ها؟ آن‌ها از موقعيت اصولگرايان و زحماتي که کشيده‌اند، اخلاصي که داشتند و آبرويي که در طول اين سي سال کسب کردند بهره‌برداري كنند براي اين‌که افراد خودشان را وارد مجلس کنند، حالا ما برنده‌ايم يا آن‌ها؟ ما نمي‌توانيم کاري بکنيم که آن‌ها در انتخابات شرکت نکنند يا نامزدهايشان را معرفي نکنند يا طرفدارانشان به آن‌ها رأي ندهند؛ اين کار از ما بر نمي‌آيد. کاري که مي‌توانيم انجام دهيم اين است که نگذاريم كساني که احتمال مي‌دهيم نفوذي دشمنان هستند رأي بياورند. والا اگر به اسم حفظ وحدت انعطاف داشته باشيم و اجازه دهيم چند نفر هم از آن‌ها بيايند، عملا بخشي از قدرت مجلس را در دست مي‌گيرند؛ بالاخره يك دشمن هم زياد است.
 
 ما اگر در مقابل خدا و اولياي خدا و شهدايمان وظيفه‌اي داشته باشيم اين است که نگذاريم افراد فاسد وارد مجلس شوند. طبعا از يک طرف بايد افراد صالحي را معرفي کنيم که براي مردم قابل قبول باشد، هم خود ما اطمينان داشته باشيم، هم مردم آن‌ها را بشناسند و به آن‌ها رأي بدهند و از سوي ديگر بايد مواظب باشيم دشمنان نظام و كساني که يقين يا ظن داريم که دلشان با آن‌هاست، نفوذ نکنند. اما آيا ما بايد به دنبال اين باشيم که اصلا هيچ کانديدايي از آن‌ها تأييد نشود؟ اين در اختيار شوراي نگهبان است ومباني و قواعدي براي اين كار وجود دارد. شايد کساني باشند که واقعا مشکل آن چناني ندارند، شوراي نگهبان نمي‌تواند چنين كساني را رد کند؛ بسياري از اين افراد آدم‌هاي خاکستري هستند، در گذشته هم خيانت بزرگي از آن‌ها ديده نشده، شوراي نگهبان نمي‌تواند اين افراد را رد کند، چون دليلي براي اين كار ندارد. بنا براين ممكن است دشمن از دو کانال وارد شود، هم از آراي طرفداران فتنه استفاده کند و هم از اين نيروهاي تقلبي که به‌عنوان اصول‌گرا معرفي کرده‌اند، در صورتي که واقعا اين طوري نبوده‌اند و ما به آن‌ها مجال داده‌ايم.
 
تمام تلاش‌مان اين باشد که افراد اصلح را شناسايي کنيم و به مردم معرفي کنيم و هر چه مي‌توانيم از ورود نفوذي‌ها جلوگيري کنيم
 
در اين شرايط ما بايد بفهميم خدا چه كاري را دوست دارد و آن را عمل کنيم، نه آن‌چه دلمان مي‌خواهد، نه آن‌چه منافع‌مان اقتضا مي‌کند، يا بخواهيم روي حرفي که زده‌ايم پافشاري كنيم؛ اين‌ها همه حرف‌هاي شيطاني است. بايد واقعا به دنبال اين باشيم كه کسي که اصلح است به مجلس برود، يعني كسي كه بهتر براي اسلام و نظام خدمت مي‌کند از هر طايفه و تحت هر عنواني كه مي‌خواهد باشد؛ با خدا عهد و پيمان ببنديم که در اين راه تلاش کنيم، نخواسته باشيم منافع و پرستيژ خودمان را حفظ کنيم؛ تمام تلاش‌مان اين باشد که افراد اصلح را شناسايي کنيم و به مردم معرفي کنيم و هر چه مي‌توانيم از ورود نفوذي‌ها جلوگيري کنيم. اما اگر در بند اين باشيد که هفت و هشت بشود، يا نه و ده باشد، سرانجام زماني مي‌رسد كه سر بزنگاه نتوانيد کسي را معرفي کنيد، اين چه فايده دارد؟ بايد تلاش کرد و بهترين نامزدها را شناسايي کرد، كساني را كه بيننا و بين االله حجت داشته باشيم و در پيشگاه خدا و امام زمان(عج) بتوانيم اثبات کنيم که به نظر ما اصلح بوده‌اند. اما اگر ته دلمان بدانيم که شخص ديگري اصلح است، از هر طيف و گروهي كه باشد و غير از او را به مردم معرفي کنيم، در برابر خدا هيچ جوابي نداريم. پس اول بايد افراد اصلح را بشناسيم و بعد نيروهايمان را متمرکز کنيم که اين افراد به مردم شناسانده شوند و از سوي ديگر سعي کنيم که منحرفين وارد مجلس نشوند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : متن كامل سخنان مصباح, خاطرات خواندني, تواضع امام, جبهه پايداري, اصولگرايان, تقلب, ,